جدول جو
جدول جو

معنی قاضی ری - جستجوی لغت در جدول جو

قاضی ری
(یِ رَ)
سلمه بن فضل، مکنی به ابوعبدالله و ملقب به ابرش. از مردم ری است. وی اخبار غزوات و مغازی را دو مرتبه ازابن اسحاق استماع کرد، و به نوشتۀ بعضی اظهار تشیعمینمود، و بسیار اهل نماز و با خضوع و خشوع بوده است. او به سال 191 هجری قمری وفات یافت. (ریحانه الادب ج 3 ص 265). و رجوع به ابوعبدالله سلمه بن فضل رازی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاضی چرخ
تصویر قاضی چرخ
در علم نجوم کنایه از سیّارۀ مشتری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، اورمزد، زاووش، زوش، ژوپیتر، زاوش، زواش، سعد السّعود، هرمز، برجیس، قاضی فلک، سعد اکبر
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
شغل قضا: گفت... ای ابوالقاسم یاد دار قوّادی به از قاضی گری است. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
یکی از بزرگان و امیران عهد سلطان حسین بن سلطان اویس است. (حبیب السیر چ قدیم جزء اول از ج 3 ص 82 و 83 و 84)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
محمد بن عبدالرحمان بن احمد بن علی نسوی، مکنی به ابوعمرو. قاضی و فقیه است که کتابهائی در فقه و تفسیر نگاشته و در ادبیات و شعر دستی داشته است. وی درنساء خراسان متولد شد و به عراق و مصر و شام و مکه سفر کرد و از طرف طغرل بیک به عنوان نماینده به دار الخلافۀ بغداد اعزام گردید. سلجوقیان در امور مهم به وی اعتماد داشتند و ’قائم بامرالله ’ او را متولی قضاء خوارزم ساخت و به لقب قاضی القضاه ملقب گردانید. (طبقات الشافعیه ج 3 ص 74) (الاعلام زرکلی چ 2 ج 7 ص 64)
لغت نامه دهخدا
ابن قاضی مسعود از شعرا و دانشمندان است که دراکثر علوم تسلط داشت، وی سفری به هندوستان کرد و ازعنایات اکبرشاه برخورداری یافت، این بیت او راست:
بر من شب هجران تو رحم است که چون شمع
میسوزم و جان میدهم و چاره ندارم،
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(یِ چَ)
قاضی فلک. کنایه از ستارۀ مشتری است. (برهان) :
با خلق به داوری بود قاضی چرخ
وزعلم و عمل بری بود قاضی چرخ
برمشته اگر می برید نیست عجب
زآن روی که مشتری بود قاضی چرخ.
مهستی.
چرخ نام شهری است به خراسان
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد، در 24هزارگزی شمال خاوری بوکان و 18هزارگزی شمال خاوری شوسۀ بوکان به میاندوآب واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و معتدل سالم است، 110 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، توتون، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یِ هَِ رَ)
محمد بن احمد عبادی، مکنی به ابوعاصم. از مشاهیر علما و فقهای شافعی است که به سال 375 هجری قمری در هرات متولد شد. وی ابتدا در هرات وبعد در نیشابور از دانشمندان بزرگ آن روزگار دانش آموخت و پس از سیاحت بسیار و تکمیل دانش و تربیت شاگردان فراوان به سال 458 هجری قمری درگذشت. تألیفاتی دارد. از آن جمله است: 1- ادب القضاه. 2- الهادی. 3- المبسوط. 4- طبقات الفقهاء. (از قاموس الاعلام ترکی)
محمد برهان الدین. یکی ازکسانی است که به منصب صدارت سلطان حسین میرزا نائل گشته است. (حبیب السیر چ قدیم جزء 3 از ج 3 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(طِ اُ لَ)
دهی است از دهستان اوچ تپۀ بخش ترکمان شهرستان میانه. در 21هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 15هزارگزی شوسۀ تبریز واقع و کوهستانی، معتدل است. سکنۀ آن 384 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ)
دهی است از دهستان مهاباد. در 15هزارگزی شمال باختری مهاباد و 10هزارگزی باختر شوسۀ مهاباد به ارومیه و در دره واقع هوای آن معتدل مالاریائی است. 76 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه، محصول آن غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
از مشاهیر شعرای خراسان بود و چندی قضاء ولایت زاوه و محولات که منشاء و مولد اوست به وی تعلق داشت و بواسطۀ شکایت کلانتران ولایت از آن امر معاف شد و همت بر نظم اشعار گماشت، این مطلع از منظومات اوست:
فلک شسته به آب خضر اگر دامان من بودی
هنوزم دست دور از دامن جانان من بودی،
(حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 346 و 347)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاضی چرخ
تصویر قاضی چرخ
کادیک چرخ داور چرخ برجیس اورمزد (مشتری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قضای را
تصویر قضای را
ناگهان به خواست خدا
فرهنگ لغت هوشیار
از محله های قدیمی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی